ما در دهه ۶۰ چه شنیدیم و چه کشیدیم
با وقوع انقلاب ۵۷ و آن تحولات و ساختارشکنیها و بازگشت الگوهای دینی، هنر و فرهنگ بعد از ساختارهای امنیتی بیشترین آسیب و خسران را دید. هنرمندان به دو گروه انقلابی و طاغوتی تقسیم و بعضی بدون برچسب و انگی از کار بیکار شدند. هنرمندانی که مهاجرت نکردند و در دسته دوم تعریف شدند، روزگار سختی را تحمل کردند که لایق آن نبودند. تاریخ و سرگذشتشان را حتماً خواندهاید و شنیدهاید.
سازمان رادیو و تلویزیون ملی یکی از متولیان اصلی هنر و از جمله موسیقی پیش از انقلاب بود؛ این سازمان در اولین روزهای انقلاب به صداوسیمای جمهوری اسلامی تغییر نام داد. بعد از رفتن یکی از چهرههای اصلی انقلاب صادق قطبزاده – او با حکم مهدی بازرگان تقریباً یک سال اول انقلاب را بر کرسی ریاست صداوسیما نشست – اغتشاش و بلبشویی که در مدیریت آن روزها حاکم بود، ادامه یافت. شورایعالی انقلاب و ابوالحسن بنیصدر (رئیسجمهور وقت) شورای سهنفره و پنجنفره برای این سازمان تعیین کردند؛ اما در کشاکش آن روزها هیچ حکمی و هیچ مدیری حتی دورهای یکساله را تجربه نمیکرد و گاه در کمتر از دو یا سه ماه از مسئولیت خلع شده و بهجای دیگری میرفت و گاه از زندان و بعد جوخه اعدام سر بر باد میداد (مصداقش باز هم صادق قطب زاده است). صداوسیما هم از قاعده مستثنی نبود، از آن جمله وقتی که عبدالکریم موسوی اردبیلی، علیاکبر محتشمیپور و عبدالله نوری را بهعنوان سرپرست به این سازمان فرستاد، مدیریت شورای این دو به یک فصل هم نرسید که علی لاریجانی جوان با برادرش محمدجواد همراه با محمد هاشمی رفسنجانی بعد از آن دو آمدند. از بهمن ۵۹ تا مرداد ۶۲ این شورا مدیریت را بر عهده داشت و سرانجام حکم ریاست را برای مدت ۱۰ سال تا سال ۱۳۷۲ به نام محمد هاشمی رفسنجانی برادر اکبر هاشمی رفسنجانی زدند و او عهدهدار این مسئولیت شد. این رفتوآمدها از سویی تسویهها و اخراجها را به همراه داشت و از سوی دیگر آمدن نیروهای انقلابی را.
بلاتکلیفی موسیقی در میانه غنا و انقلاب
موسیقی در دوران پساانقلابی ضربه بزرگی را از بلاتکلیفی خورد. چرا که یکسوی آن احکام دینی است که موسیقی را غنا میدانست و حرمت برایش قائل بود و از سوی دیگر انقلاب با نوار کاست و سرودها و ترانههایی که بسیاری از آنها از موسیقیهای انقلابی متأثر از جنبشهای چپ جهان ایده گرفته، پیوند خورده بود.
آن روزها در پاویون فرودگاه مهرآباد هنگام ورود بنیانگذار انقلاب سرود «خمینی ای امام» خوانده شد؛ اگرچه سازی آن را همراهی نمیکرد، اما بر اساس موسیقی جهانی و انقلابی نوشته شده بود و هیچ ربطی به سابقه تاریخی موسیقی ایرانی نداشت، بااینحال موسیقی از هیچ نوعش دوامی نیاورد و چند ماهی بعد از انقلاب در سال ۵۸ آیتالله خمینی طی سخنرانی اعلام کرد که موسیقی حرام است و پخش آن از صداوسیما ممنوع شد.
جنگ و نیازهایی که با خود آورد
با بمباران فرودگاهها و مراکز نظامی توسط نیروی هوایی ارتش عراق، رسماً جنگ در شهریور ۵۹ آغاز شد و دشمن به سرزمین مادری حمله کرد و نیاز به هنر برای ایجاد شور و هیجان کاملاً مشهود بود و دقیقاً از همین روزها موسیقی حماسی دوباره به دایره تولید برگشت و از رادیو و تلویزیون پخش و از بلندگوهای مساجد و امکان عمومی و مدارس بازتاب یافت. موسیقیهایی که رزمندگان و نیروهای مختلف نظامی را میستود، چه خلبانان باشند چه ارتش خلق ایران.
با مارش نظامی به خیابان آمدیم/ خونین شهر آزاد شد
در این دوره موسیقی رسمی به چهار دسته عمده تقسیم شد.
مارشهای جنگی که قبل از صدای گوینده پخش میشد و گوینده تأکید داشت: «شنوندگان عزیز توجه فرمایید» و این یعنی خبری در راه است. وقتی گوینده رادیو بعد تکرار دوباره این جمله گفت: «خونینشهر، شهر خون آزاد شد» شاید کسی باورش نمیشد که پس از شنیدن یک مارش نظامی که از چند نت ساده تشکیل شده است، ملتی خوشحال شوند و دوباره و بعد از چند سال به خیابانها بیایند و شیرینی پخش کنند، چرا که پارهای از وطن دوباره به ریشه پیوند خورده بود.
مارشهای نظامی بخش اصلی موسیقی آن روزها بود چرا که از بلندگوهای خاکستری مساجد و امکان عمومی و ایضاً مدارس پخش میشد. ما متولدین اواخر دهه ۵۰ و اوایل ۶۰ که به مدرسه میرفتیم، در دبستانها به خط شده رژه رفته و شعارهای بزرگترها را تکرار کرده و به کلاسها هدایت میشدیم.
ممد واقعا نبودی و ندیدی
این تصاویر برای طبقه متوسط ایران گره میخورد به بازگشت پیکر تکهتکه شده جوانانی که به آرزوی پیروزی میرفتند و شهید و گلگون گاهی فقط روی یک پلاک نقرهای رنگ بازمیگشتند. اینجا هم موسیقی بود؛ اما سبک دیگری داشت، مارشهای جنگی و عزا اگرچه در شهرهای غیرجنگی مؤثر بود؛ اما شب عملیات و در لحظههای عزیمت جوانانی که باید برای شهادت آماده میشدند، مارش جوابگو نبود، اینجا نوع دیگری از موسیقی ایرانی را میخواست که قرنها تکرار شده بود، موسیقی ردیف دستگاهی که روزگاری توسط تعزیهخوانان نجاتیافته بود، این بار با چرخشهای دوباره به کار روزگار سخت آمده بود. یکی از تأثیرگذارترین آن موسیقیها که پس از فتح خرمشهر توسط غلامرضا کویتی پور با تاسی از «بخشو» مداح بوشهری، خوانده شد: «ممد نبودی ببینی» بود که اشاره داشت به شهادت محمد جهانآرا اسطوره خرمشهر که در دستگاه همایون از ردیف آوازی ایرانی خوانده شد.
صادق آهنگران و شبهای عملیات پشت خط
یکی از تأثیرگذارترین چهرههای آن روزها که بیشترین تأثیر را در شبهای عملیاتی داشت، صادق آهنگران بود. او بیشترین مداحیها را داشت که از دستگاههای موسیقی ایرانی (دشتی، شور، چهارگاه و…) و قالبی از مداحی و روضهخوانی الهام گرفته بود، او در بعضی روزها شور مذهبی ایجاد میکرد و شوق دیدار یار، پس از شهادت و گاهی حزن و دریغ برای جاماندن از غافله شهدا. «سوی دیار عاشقان رو به خدا میرویم» از جمله تأثیرگذارترین مداحیهای صادق آهنگران بود. «کربلا، کربلا ما داریم میآییم» از اکبر شریعت هم از جمله مواردی بود که در ذهن و ضمیر کودکان و نوجوانان و جامعه ایران هنوز نشسته است و روزهایی را تداعی می کند که با غم و اندوه و هراس آمیخته است.
از دل انقلاب سنت گرای شرقی؛ اپرا بیرون آمد
دسته دیگر از موسیقی شکلگرفته در آن دوران که از آن غنا استخراج نمیشد و با تحریرهای موسیقی سنتی و پاپ هم خانه نبود، موسیقی اپرایی بود. این نوع موسیقی با شعرهایی که جنبههای سلحشوری داشت، چیزی میانه موسیقی پاپ با اجرای خواننده اپرا بود. یکی از معروفترین چهرههای آن زمان اسفندیار قرهباغی است. قرهباغی گرایشهای انقلابی و چپ داشت و پیش از انقلاب در ارکستر اپرای تهران، سولیست (تکخوان) باس بود. او «آمریکا آمریکا مرگ به نیرنگ تو خون جوانان ما میچکد از چنگ تو» را خواند.
این ترانه با ساختار اپرایی در روح و روان تمام دانشآموزان آن دوران نشست چرا که تقریباً در تمامی صفها و مراسمها پخش میشد و دانشآموزان باید سر صفهای صبحگاهی آن را تکرار میکردند.
«خلبانان! ملوانان! ای امید و فخر ایران» کار جمشید نجفی و کارهای رشید وطندوست نیز ازایندست بود.
گلریز؛ تلفیق سنتی و پاپ انقلابی
دسته دیگر موسیقی که در خدمت تبلیغات دوران جنگ بود و تلاش میکرد تا شور آن دوره را روایت کند، آثار کسانی همچون محمد گلریز بود. محمدعلی گلپایگانی برادر اکبر گلپایگانی یکی از چهرههای به نام آن روزها بود که موسیقیاش در موقعیتهای بسیار پخش میشد. او تلفیقی از موسیقی ردیف دستگاهی و پاپ بود، گلریز از «ای شهید مطهر» تا «ای شهیدان خدایی نامتان پاینده باد» را در آن دوران اجرا کرد.
در همان سالها اساتید بزرگ موسیقی از جمله محمدرضا لطفی، هوشنگ کامکار، شهرام ناظری، محمدرضا شجریان، حسین علیزاده و… قطعاتی کمنظیر را در دوره انقلاب و جنگ ساختند که جنبه ایدلوژیک نداشت و بیشتر روایتی ملی و میهنی از جنگی ناخواسته بود. از جمله «کاروان شهید» از شهرام ناظری و «کجایید ای شهیدان خدایی» از هوشنگ کامکار بخشی از آثار ماندگار و کمنظیر آن دوران است.
موسیقی فیلم و سرفصلی که مجید انتظامی، فریدون شهبازیان، محمدرضا علیقلی و… ساختند، مبحث دیگری است که باید بهجای خود مورد بررسی قرار گیرد.
۵۷۵۷
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید