از ارتباط انسانی تا تعادل اجتماعی
من برگردان نام نمایشنامه به پارسی را در قالب «کنش بدون واژگان» بیشتر میپسندم. گمان میکنم هدف نویسنده نیز از بهرهگیری از واژه “Act”، کنش هدفمند انسان باشد و نه بازی نمایشی، اگر نه که برای آن میتوانست از واژه “Play” بهره ببرد.
این هدف را نویسنده در متن نمایشی خود با وادار ساختن کارکترها به انجام کنشهای اجباری روزمره زندگی به خوبی به نمایش میگذارد، کنشهایی که همگی بدون هیچ ارتباط واژگانی با یکدیگر انجام میپذیرند.
نمایش «بازی بیکلام ۲» را دو کارکتر، بیهیچ سخن و ارتباطی با یکدیگر میآفرینند. کارکتر اول، ویژگیهای آدمی سرخورده، خسته، بیهدف و پوچ را در بر دارد که تلاش دارد تا در عین بیعملی خود، تنهایی و انزوای درونی خود را به مخاطبش ارائه کند. ناتوانی در پوشیدن لباس و انجام سادهترین نیازهای روزمره انسانی، نهایت بیهدفی و سستی در حرکت کنشگرانه زندگی او را به تصویر میکشد.
او حتی توانایی بلعیدن مقدار هویجی که در دهان دارد را ندارد و آن را به بیرون تف میکند. این خود میتواند سمبل و نمادی باشد از ناتوانی انسان معاصر در دریافت و تجزیه و تحلیل عناصر و رویدادهای پیرامون خود.
کارکتر اول، در قالبی دیگر گونه، شخصیتی سرزنده، شاد، و پرانرژی دارد. این شخصیت او را وادار میکند تا لحظهای آرام و قرار نداشته باشد و پیوسته به انجام امیدوارانه امور روزمره خود بپردازد.
کارکتر دوم، بر خلاف کارکتر اول، برای زندگی خود، برنامه دقیق و بروز دارد، تا جایی که برای حرکت خود در مسیر زندگی، از قطبنما بهره میبرد. او آن چنان از زندگی خود لذت میبرد که حتی از خوردن مقداری هویج، دچار سرخوشی و شادی میشود. انجام امور روزانه او گاهی حتی دچار زیادهروی میشود. مسواکزدن دندان، و یا پاککردن لباس توسط او، خود سمبلی از طنز آدمهایی است که آن چنان خود را در چارچوب مقررات و روش های زندگی ماشینی انسان معاصر درگیر کردهاند که زیادهروی در تعلق خاطر به این چارچوبهای صنعتی و ماشینی را در نمییابند.
صحنه، خالی از هر گونه دکور و تنها شامل دو کیسه، یک دست لباس و یک جفت کفش است. هیچ موزیکی نمایش را همراهی نمیکند و نور، تنها در مسیری باریک، عرض صحنه نمایش را میپیماید و پویایی جامعه را در قالب باریکه راه حرکت کارکترها معرفی میکند. لباس بازیگران نیز در طراحی و اجرای ساده و سپیدش، تأکیدی دیگر بر عدم وابستگی اندیشه کارکترها به هر گونه اندیشه تأثیرگذار یا هیجانات درونی است.
نبود هیچ دیالوگی در نمایش، رنگ مکتب ابزرد را به صحنه میبخشد و ریتم کند نمایش، این بیان ابزرد را به خوبی همراهی میکند. بازیگران در اجرایی روانتنی “Psychosomatic” به خوبی و با توانایی بالایی، روان و درون آدمهای نمایش را به روایت تصویری تبدیل میکنند.
این بیان تصویری، وجود بیتردید مکتب اکسپرسیونیسم را در شالوده اصلی این نمایش ابزرد بیان میکند. گزاره های تصویری از درون و روان انسانهایی که بیخبر، در ویترین صحنه، به نمایش گذاشته شدهاند. ولی از بهرهگیری نویسنده از مکتب سمبلیسم (نمادگرایی) در بیان رفتار کارکترها نیز نمیتوان به سادگی گذر کرد. کیسههای سفید میتوانند سمبلی باشند از پیلههای شخصیتی که انسان معاصر به دور خود میپیچد و خود را در آن محصور میکند تا امکان هر گونه ارتباط انسانی با هر موجود دیگری را کاملاً از بین ببرد. آدمهای نمایش، مجبور به حمل یکدیگر هستند که خود، سمبلی از ناچاری زندگی اجتماعی در جوامع امروز است. این انتقال سنگین که به سختی و در مسافتی بسیار کوتاه انجام میپذیرد، نشان از پویایی اجتماعی کند جوامع صنعتی، و ماشینی امروز جهان است. کارگردان نمایش، بخوبی همه عناصر و عوامل آفرینش این اثر ابزرد را در روی صحنه نمایش، هدایت میکند.
آن چه در بازی بیکلام ۲ به مخاطب ارائه میشود، وضعیت انسان ماشینی و صنعتی امروز است که بیشتر در دو قالب، بروز اجتماعی مییابند. قالب پذیرنده شرایط محاط صنعتی و اجتماعی انسان امروز (کارکتر دوم)، و همچنین قالب نپذیرنده این شرایط (کارکتر اول). در هر دو صورت، نویسنده با ایجاد طنزی تلخ، درون آدمهای این اجتماع را به گونهای آشکار میکند که مخاطب میتواند علت همه این تنهایی ها و انزواها را در پیلههای خودبافته و خودساخته ای ببیند که هر کس در زندگیاش به دور خود پیچیده است و با این کار، امکان هر گونه ارتباط با دیگران را از خود و از دیگران میگیرد.
سخن آخر این که، گویی ساموئل بکت در این نمایشنامه خود، زمینههای بیان اندیشه اصلی خود در قالب مکتب ابزرد را بیان میکند. او در این اثر خود، ذهن مخاطب خود را برای ورود به مرحله بالاتری از فراگیری مکتب مورد نظر خود در گزارشگری موقعیت نامناسب انسان ماشینی امروز ابراز میکند، و هوشمندانه و در زیربافت تصویر خود از این انسان، تنها ارتباط را بزرگترین دارو در درمان بیماری انزوای امروز بشر، و رسیدن به تعادل اجتماعی میداند. نویسنده، ایستایی حرکت اجتماع انسانی که به عدم تعادل در رفتار فردی و اجتماعی انسان منجر شدهاست را، در خلأ ارتباط جستو جو میکند. این تعادل، در جوامعی که آدمهای آن دارای ارتباط بیشتری با یکدیگر هستند (مانند جوامع سنتی)، سادهتر و آسانتر بدست میآید، و این نیاز، در جوامعی که دارای تنوع گسترده نژادی، زبانی، دینی، و فرهنگی، هستند، با وجود جایگاه بالای صنعتی و ماشینی، خیلی شدیدتر احساس میشود.
نمایش «بازی بیکلام ۲» به کارگردانی الهام ایروانی در سالن مولوی اجرا میشود.
۲۴۵۲۴۵
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید